غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

من یه تنهام...

من همونم که همیشه

غم و غصم بی شماره

اونیکه تنهاترین

حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیامو

کسی هرگز نشناخته

اونکه در راه رفاقت

همهُ هستی شو باخته

هر رفیق راهی با من

دو سه روزی همسفر بود

ادعای هر رفاقت

 واسه من چه زود گذر بود

هر کی با زمزمهُ عشق

دو سه روزی عاشقم شد

عشق اون باعث زجر

همهُ دقایقم شد

اونکه عاشق بود، عمری

از جدا شدن می ترسید

همهُ هراس و ترسش

به دروغش نمی ارزید

چه ثمر از این نجابت

وقتی قد سر سوزن

          به وفا نکردیم عادت
              
      
ممنون از سیاوش(قمیشی)
                که همیشه شعر آهنگ هاش

                                         حرف های این دل دردمند من...

 

لحظه ی سال تحویل

سلام به دوستای خوبم

 میخوام از لحظه ی سال تحویل براتون بگم

از حسی که اون لحظه داشتم

می دونم شاید خیلی هاتون بگید به من چه مربوط

یا حال شنیدن نداشته باشید

ولی مینویسم تا آروم بشم

راستش از یه نیم ساعت قبل از تحویل سال

دلم بد جوری گرفته بود

و یه بغض پر اشک آزارم میداد

سه دقیقه مونده بود به سال جدید

قرآن به دست نشستم

چهار قل رو خوندم همراه با اشکی که

تو چشمم بود، کم کم بغضم باز می شد

چشمم رو بستم شروع کردم به دعا کردن

برای دوستام ، برای همه بچه های وب

برای اشکمهر عزیز، برای پارکانت که

واقعا خیلی بی ریا کمک کرد، برای ناناز

و برای بی آشیانه، و بعد کلی برای همه دعا کردم

بعد واسه خودم، وقتی چشمم رو باز کردم و نگاه

به قرآن کردم چیزی نتونستم ببینم

آخه چشمم پر اشک بود، خیس خیس،

بعد اشکام ریخت رو گونم و رو قرآن

دیگه تحمل آروم گریه کردن رو نداشتم

رفتم تو حمام، آخه بهترین جا واسه تنها بودن

زدم زیر گریه، تا دلم خواست اشک ریختم

تو آینه به خودم نگاه کردم

به خدا دلم واسه خودم سوخت

واسه تنهاییم، واسه غریبیم

کاش تو این سال دیگه غریب نباشم

و تنها نمونم، آخه خیلی سخته

بهترین هارو براتون آرزو میکنم

در پناه حق...یا علی

عید

کاش عید نمی یومد
آخه دلم گرفته
پر درد
پر غصه
چطور با این حال بخندم
کاش می شد تو سال تحویل گریه کنم
بگم خدا هر سال سالمو با خنده شروع کردم
ولی تو سال همش گریه کردم
میخوام این بار سال رو با گریه شروع کنم
شاید تو این سال بخندم
 آخه خسته ام
خسته از این ناله ها
خسته از این گریه ها
کاشکی میشد بخندم

سال نو ی شما پر خنده باد
النماس دعا

ببار ای اشک

باز تنها شدم

رها در این برزخ

بی یار و یاور شدم

باز تنهایی به مهمانی دلم آمده است

باز اشک به گونه هایم نم زده است

باز دست هایم میلرزند

باز عقربه ها کند شده اند

باز این انتظار به دلم چنگ انداخته است

باز این بغض اجازه ی باریدن می خواهد

ببار ای اشک پاک

ببار و بشور این درد را

ببار و بگذار آرام شوم

آه،آه که این درد با اشک هم خوب نمی شود

ببار ای اشک

ببار بر این تنهایی

ببار بر این تنها

ببار بر این عاشق

ببار ای اشک

ببار بر من

ببار ای اشک،ببار،ببار،ببار