غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

بی جواب

بی جواب

 

پرسید دوستش داری؟

شانه هایت را بی تفاوت بالا انداختی...

پرسید کنارش میمانی؟

شانه هایت را بی تفاوت بالا انداختی...

پرسید کنارت بماند؟

شانه هایت را بی تفاوت بالا انداختی...

پرسید باید چه کند؟

شانه هایت را بی تفاوت بالا انداختی...

پرسید آیا برود؟

شانه هایت را بی تفاوت بالا انداختی...

بدون وداع رفت...

و من ماندم که چرا تو اشک میریزی!...

سلام به دوست های خوب خودم...

این هم یه شعر از شعر های دفتر

قلبم...که تقدیم میکنم به همه ی

شما عاشقان و خوبانم...با عشق...

رز سفید

 

gt206074

من از سفر اومدم...

سلام به تک تک شما گلها...

ببخشید که به دیدنتون نیومدم...

آخه رفته بودم سفر...یه جایی که

پر بود از عشق..عاطفه..ومحبت...

میدونید کجا؟..مشهد ...

جای همه خالی...وسه همه ی

شما دعا کردم...اگه مورد قبول

قرار بگیره...نمیدونید چه حال و هوایی

داشت..چه آرامشی چه حسی...

دعا میکنم قسمتتون بشه برین...

امروز شعر نمینویسم...فقط خواستم

این خبر خوب رو بدم و شما رو هم

تو شادیم شریک کنم...بدونید خیلی

دوستتون دارم...فعلا تا بعد...

در پناه حق...یا علی...

با عشق...رز سفید...

 

کاش می شد...

سلام به تک تکتون...قبل از اینکه شعرم

رو بنویسم باید بگم ببخشید دیر آپ کردم..

آخه یه مشکلی واسه کامپیوترم پیش

اومده که فعلا نمیتونم زود به زود بیام و

آپ کنم...ممنون که همه تشویقم کردید

برای نوشتن شعرام...امیدوارم به دلتون

بشین و نگین اینا چیه این میگه...با عشق

رز سفید...

161029

 

کاش می شد...

کاش می شد تنهایی هارو پس زد

در پس کوچه های ساکت شب قدم زد...

کاش می شد بودن رو تجربه کرد

و در غم ها خنده هارو بیدار کرد...

کاش می توانستم غم هارو فراموش کنم

یا که در آغوش ماه خودم رو پنهان کنم...

کاش این کاش ها دیگر نبود

کاش در این دنیا دیگر منی نبود...

خسته ام از این خونه ی تاریک

کاش می گذشتم از این کوچه ی باریک...

دلم از این تنهایی می ترسد

دلم از این بی کسی می لرزد...

در این سکوت خلوت دنیا

دلم از این بی کسی می سوزد...

 

در پناه حق..یا علی...

 

 

دو کلمه...دو جمله..دو حرف

سلام به گل های باغ هستی

سلام به همه ی شما مهربونا

این بار آپ کردم تا دو تا چیز بگم

اول اینکه چند وقتِ شاد میزنم

دلیلش بماند، اگر چه دیشب سر

یه موضوع با خانوادم بحث کردم و

بهمم ریخت، ولی دلم نمیخواد به

این زودی این حال و هوای شاد بودن

رو از دست بدم، دوم اومدم بگم که

از این به بعد میخوام شعر های

خودم رو چه اون هایی رو که قبلاً

نوشتم و چه اون هایی رو که ننوشتم

رو بنویسم...یه توضیح هم بدم که

من فارسی نخوندم و از ادبیات هم

سر در نمیارم، و شعر هایی که

نوشتم همه از رو احساس بوده

پس اگه در نظرتون بد اومد ببخشید

به امید اینکه مثل همیشه کنارم باشید

با عشق فراوان به تک تکتون...

رز سفید