غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

تشکر و تأسف...

سلام به تک تک شما گل ها...

خوش اومدین..صفا آوردین...

این بار به دو دلیل آپ کردم ،

اول اینکه از مهدی لقمانی ی

عزیز از وب دفتر عشق

http://www.daftareshghe.blogsky.com 

تشکر کنم که طرح وبم

رو عوض کرد و خوشگلش کرد...

آقا مهدی دمت گرم..مرسی...

دوم بخاطر پسری اومدم که

بخاطر مرگ عزیزش عزا داره ،

وقتی وب مسعود رو دیدم و

غم رو حس کردم تازه فهمیدم

چقدر ما ناشکر هستیم... و

میخوام از همینجا به  داداش مسعود

بگم اون اگر مینای عزیزش رو از

دست داده ولی ما هستیم و

اون تنها نیست..درد اون درد

ما هم هست..من شخصاً اگر چه

مینا(روحش شاد) رو ندیدم و

نه می شناختم ولی واسم

عزیز و قابل احترام چون پاک بود

و پاک هم رفت..واسه روحش

دعا میکنم که شاد باشه و

کنار بانوی اسلام حضرت زهرا(ع)

بشینه و آروم بگیره انشاالله...

و برای داداش مسعود هم دعا

می کنم تا از امتحان حق سر

بلند بیرون بیاد و در بهشت به

مینای ناز و گل برسه و تا ابد

کنار هم بمونن..اونم عاشقونه...

راستی به داداش مسعود سر بزنین

http://www.minaye-man.blogfa.com

شاد باشید و پر احساس...

با عشق فراوان...رز سفید..

 

 

 

تولدی دوباره...سلامی دوباره...

بازم سلام و صد سلام به همه ی شما

شما که دوستتون دارم و با همه تغیرات

بلاگ اسکای نتونستم تو خونه ی جدید

بمونم و برگشتم...البته یه دلیل خیلی

مهم دیگه هم برای بازگشتم دارم...اونم

بخاطر دل سوخته از وب قلب یخی ی...

دل سوخته ی من بخاطر من از بلاگ فا به

جمع بلاگ اسکای ها اومد و حالا من تنهاش

گذاشتم..که شرمنده شدم و برگشتم...

البته توهین به دیگر بلاگ ها نمیکم...ولی دلم

نیومد دور از بلاگ اسکای باشم...و دور از شما ها

من بخاطر محبت های شما برگشتم که همیشه

نثارم کردید...دوستتون دارم...خیلی زیاد...

با عشق فراوان........رز سفید....

 

pra34038

امتحان

سه،چهار دقیقه سکوت به احترام ورود دل تنگی به دل

 

سکوت کردم، در برابر همه دل واپسی ها

در برابر دل تنگی و همه  ی پستی ها

سکوت معنا داشت، حرفی برای تو

حرفی از عشق و عاطفه داشت

من از خود گذشتم تا که

امروز در این شب

شب ترس و

وحشت

باشم

با تو

 

امروز

باید رفت

رفت و گذشت

گذشت از دل واپسی

امروز باید پاک کنم همه غبار را

باید پر بگیرم،نه با درد که با امید و مهر

امروز دست هایم به سوی توست، آری تو، تو

تو که دردم می دانی و قصه ی من را برایم نوشتی

تو که امتحان می کنی بنده هایت را با سخت ترین امتحان

من امروز برای تو نوشتم، تو که بهترینی و جز تو از کس طلب

کمک نکنم

 

یا الله...دستم بگیر...بشنو صدایم...

یا الله...تنها شده ام...آزادم بکن...

یا الله...فراموشم مکن...مکن...

یا الله...تو حاجتم...اجابت کن...

یا الله...بگذر از گناهانم...بگذر...

یا الله... توبه ام بپذیر..تو بپذیر...

یا الله...دستم بگیر... تو بشنو صدایم...

 

 

 

گریه کن.....

گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه
گریه کن گریه غروبه مرهم این راه دوره
سر بده آواز هق هق خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه

بذار پروانه احساس دل تو بغل بگیره
بغض کهنه رو رها کن تا دلت نفس بگیره
نکنه تنها بمونی دل به غصه ها بدوزی
تو بشی مثل ستاره
تو دل شب ها بسوزی
گریه کن گریه قشنگه گریه سهم دل تنگه

(واقعا گریه اگه نبود انسان منفجر می شد)
ممنون از حمیدرضای عزیز از وب برج و کبوتر
که این شعر سیاوش رو برام نوشت و به
یادم انداخت که گریه گاهی واقعا خیلی خوبه
گریه مخصوصا تو این ماه خیلی مفیده...
سر سجاده هاتون من رو یادتون نره...
با عشق رز سفید...