غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

خلوت

سلام به همه خوبان
امشب نمدونم شادم یا غمگین
دلم یه جای دنج میخواد
یه جای که بشه فکر رو پرواز داد
پرواز داد به اوج رویا
کاش جای بود واسه تنها شدن
جای که هیچ کس جز تو و خدا نباشه
یعنی یه همچین جای پیدا می شه؟؟؟

یا امام حسین...

یا امام حسین میدونم خودت میدونی چرا مثل همیشه صدات نکردم،

چرا نتونستم ازت چیزی بخوام ، نتونستم سر بالا کنم و مراد بطلبم،

نتونستم فریاد بزنم "یا حسین" " یا حسین" ،

میدونم از دلم خبر داری ، میدونم دردمو می دونی ،

اون قدر بزرگی که من چیزی هم که نگم خودت دستمو می گیری،

یا "امام حسین" ، نگو امسال جای نیومدم سراغت،

نگو مثل هر سال تو هیچ مسجدی پا نذاشتم ،

نگو بی معرفت شدم ، نگو بی احساس شدم ،

که "یا حسین" خودت میدونی امسال از هر سال دیگه ی بیشتر درد داشتم ،

امسال از هر سال دیگه ی بیشتر نیاز داشتم صدات کنم ،

صدات کنم بگم یا "حسین" این بار  بیشتر کمکم کن ،

نذار دوباره بشکنم ، نذار دوباره به خاک بیفتم ،

بگم " یا شهید" تو رو به مولا قسمت میدم ،

به پهلوی شکسته ی مادرت ،

به خواهر زجر کشیده ات ،

به اسم پاک امام حسن و حضرت ابوالفضل قسمت می دم ،

کاری کنی شادی خونه کنه تو دلم ولی مهمون نباشه ،

بیاد بشه صاحب خونه، منم کنیزش بشم ،

یا امام " حسین " بگیر این دست پر خواهشم رو ،

بزارید تکیه کنم بهتون ، بزارید کنار پاتون خونم رو بسازم ،

یا مولا " یا علی " با اسم پاک شما شروع کردیم ،

کمکمون کن تا زندگی رو با همه سختی هاش تحمل کنیم،

تا بتونیم پاک زندگی کنیم ، تا همیشه خوب بمونیم ،

تا همیشه مثل شما عاشق باشیم ، و عاشق بمیریم ،

یا الله ، یا کریم ، یا حق ، یا ودود ، یا مالک ،

دل به تو سپردیم ، که همه هستی و نیستی از آن توست ،

چشم به کرمت بستیم ، تا سیراب بشیم ،

مارا تشنه نگه ندار ، بگذار سیراب بشیم از کرمت ،

 

 

 

 

معنای عشق...

حتماً بخونید

 

 

روزی شاگردی از استاد خود پرسید ،استاد عشق یعنی چی؟....استاد گفت برای درک این کلمه به تو یک تکلیف میدهم...باید بروی در یک گندم زار و پر بار ترین خوشه ی گندم رو برای من بیاوری، و یادت باشد شرط راه این است که از اول به یاد داشته باشی که به هیچ عنوان راه برگشت نداری، ....شاگرد فردا برمیگردد و استاد ازش می پرسد خوب خوشه گندمت کو؟...شاگرد می گوید هرچی جلو تر می رفتم و خوشه پر باری میدیدم به امید اینکه خوشه بزرگ تری جلو تر هست و آن را خواهم چید به انتهای گندم زار رسیدم ، وقتی به آخر رسیدم هیچ راه برگشتی نبود و هیچ خوشه ی نتوانستم بچینم....استاد با مهربانی گفت" و معنای عشق  همین است...