باید یا بگیرم بخندم
شاد باشم و سرحال
اگرچه سخته و زندگیم
با غم آمیخته شده...
اگرچه گریه همدم و
همراز و همراهم شده
ولی تلاشم رو میکنم
تا بقیه نگن نمیخوای
و کار نشد نداره...
بخدا من هم عاشق
خندیدنم و دوست دارم
بی خیاله غم و غصه
باشم... ولی گاهی
فشار روحی در من
اونقدر زیاد که جز گریه
کردن و خالی کردن دردم
بااین کار چاره ای ندارم
من فقط در تنهایی یاد
غم هام میفتم..وگرنه
تو جمع اونقدر شر و شور
دارم و شیطونم که کسی
به ذهنش خطور نمیکنه
من ناراحتی داشته باشم
اگه تو تنهایی راحتم میذاشتن
باور کنید اون وقت هم
خودم رو شاد نگه میداشتم
ولی افسوس که بعضی
از مادر ها فقط خوششون
میاد متلک بگن و مسخرت
کنن...بگذریم که از دردم هام
بخوام بگم چند کتاب میشه
واسم دعا کنین مشکلاتم
رو حل کنم و بتونم خنده رو
همیشه رو لبام داشته باشم
ممنون که مثل همیشه وقت
گذاشتین و حرف هام رو
تحمل کردید...دوستتون دارم
در پناه حق باشید...یا علی..
گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه...
آخه تا کی باید اشک ریخت...
تا کی غم و تا کی غصه...
آره گریه قشنگه ولی چرا
باید سهم دل تنگ گریه باشه؟
تا کی باید انتظار کشید...؟
چرا چیزی عوض نمیشه...؟
برای یه خسته دل چرا یه
سر پناه و مرهمی نیست...؟
گاهی فکر می کنم که باید
تا آخر عمر سردرگم باشم...
چرا این باید سهم دل تنگم باشه؟
تو این زمونه
عشق نمیمونه
عاشقی و عشق چیه
وفا کدومه
رفته محبت
غم شده عادت
کجا رفیق
کجا یه دوست
کجا یه همدم
گلی تو دنیا
پیدا نمیشه
گل رفته
خار اومده
بهار چی میشه
در آغوش باد
من رفتم از یاد
سکوت این قلب شکستم
شده فریاد
اونی که مدعی بود عاشقت
تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت
بی خبر رفت و تو این بیراهه ها
رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
********************************
میمیرم برات
نمیدونستی میمیرم بی
تو و بدون چشات
رفتی از برم
تو نمیدوستی که دلم
مست به ساز صدات
****************************
دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل دوری ی عشقتو باور کرده
دل من خسته از این دست
به دعا ها بردن
همه ی آرزوهام با رفتن تو مردن
****************************
اگر عهدی که با من بستی شکستی
چرا یادت کنم
اگر ترکم کردی رفتی ز برم
این سخن یادت نرود
که یکی بود که یک روز
خونه داشتی تو چشاش
وقتی که نگات می کرد
غم میرقصید تو نگاش
تو گرفتی دلشو
ولی افسوس که شکستی دلشو
****************************
این روزا دل پر از حسرت شده... گلی که بهم دادی خشکید و پرپر شده...
یادمه بارون رو دوست داشتی یه روز...یادته چترامون رو بستیم یه روز...
جاده ی عشق انتهایی نداره...تو ی این سفر بی همسفر معنا نداره...
بیا چتر هامون رو وا کنیم... با هم قطره های بارون رو نگاه کنیم...
این روزا دیگه نمی خندی برام... چرا امروز همه چیز مرده برام؟...
دیگه از من من خسته شدم... چرا امروز مرغ پر بسته شدم...
پر پروازی نیست امروز... اگرم بود دل برای پرواز نبود