سلام به همه دوستان...
بعد از فکر کنم یک یا دو ماه بازم اومدم...
دلم نمی خواست بنویسم ولی از بس این
اشکمهر گفت و کم کم داشت دادش در میومد
نوشتم...آخه راستش این روزا دلم گرفته
و واسه همین دلم نمی خواست چیزی بگم
دلم می خواست از شادی هام بگم نه اشکم
این روزا خیلی خستم...دلم به هیچ کاری نمیره
امیدوارم شما خوب باشید و زندگی به کامتون...
خب عزیزان دیگه وقتتون رو نمیگیرم...دوستتون دارم و 
شرمندم که سر نمیزنم یا دیر میزنم...
خیلی بی حوصله شدم....ولی دوستتون دارم...
این بیت هم از خودم...
من نه آنم که می خواهم..نه آنم که نی خواهم
کاش آنی شوم که خدا می خواهد...
با عشق...در پناه حق باشید...
رز سفید