تنهایی

کاش می شد تنهائی ها رو پس زد،

در پس کوچه های ساکت شب قدم زد،

کاش می شد بودن رو تجربه کرد          و

در غم ها خنده ها رو بیدار کرد،

کاش می توانستم غم ها رو فراموش کنم ،     یا که

در آغوش ماه خودم رو پنهان کنم،

کاش این کاش ها دیگر نبود،

کاش در این دنیا دیگر منی نبود،

خسته ام از این خونه تاریک،

کاش می گذشتم از این کوچه باریک،

دلم از این تنهائی می ترسد،

دلم از این بی کسی میلرزد،

در این سکوت خلوت دنیا ،

دلم از این بی کسی دارد می سوزد...