غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

تولد تولد بازم تولد....

نمی دونم چی بگم؟

آیا واقعا یک سال دیگه گذشت؟

آیا من یک سال بزرگ تر شدم؟

یک سال به پیری نزدیک تر شدم؟

چقدر روزها زود میگذرند...انگار همین

دیروز بود که پا به ۲۴ سالگی گذاشتم...

و امروز ۲۵ رو تکمیل کردم..

چقدر روزها زود می گذرند...

بلاخره آرزوی بچگی هام براورده شد..

بچه که بودم دلم میخواست ۲۵ سالم

بشه تا ببینم چه شکلی؟و حالا که ۲۵

رو تموم کردم می بینم هیچ شکلی نبود...

امیدوارم سال های بعد برام شکل خوشبختی

سلامتی و عشق در بیاد..انشالله....

تولدم مبارک...

محبت کردن از یادمون نره۲

ادامه ی نامه های دختری که

خودکشی کرده...

 

 

بزرگ ترین درد این است که فراموش

بشوی ولی نمیری...

اینکه بعد از اینکه به موفقیت می رسند

تو را  دور بیندازند...

اینکه حتی یک تلفن از یه دوست نداشته

باشی تا فقط بگوید "سلام"...

اینکه وقتی تمام احساساتت را نشان

می دهی بهت بخندند...

اینکه دوستانت انقدر مشغول باشند که

وقت برای شنیدن درد دلهای تو نداشته

باشند...

و

اینکه به این باور برسی که تنها کسی که

نگران تو میشه فقط خودت هستی...

 

امیدوارم هر از گاهی یادی از دوستانمان

کنیم و پای درد دل هایشان بشینیم...

 

 

مبارک باد....

ولادت حضرت فاطمه(ص)

مبارک باشه

روز زن و مادر هم مبارک ...