غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

غروب سفید پوش

غروب پایانیست برای آغازی دوباره..سلامی به دور دست ها..و...یک انتظار شیرین...

باید یا بگیرم بخندم

شاد باشم و سرحال

اگرچه سخته و زندگیم

با غم آمیخته شده...

اگرچه گریه همدم و

همراز و همراهم شده

ولی تلاشم رو میکنم

تا بقیه نگن نمیخوای

و کار نشد نداره...

بخدا من هم عاشق

خندیدنم و دوست دارم

بی خیاله غم و غصه

باشم... ولی گاهی

فشار روحی در من

اونقدر زیاد که جز گریه

کردن و خالی کردن دردم

 بااین کار چاره ای ندارم

من فقط در تنهایی یاد

غم هام میفتم..وگرنه

تو جمع اونقدر شر و شور

دارم و شیطونم که کسی

به ذهنش خطور نمیکنه

من ناراحتی داشته باشم

اگه تو تنهایی راحتم میذاشتن

باور کنید اون وقت هم

خودم رو شاد نگه میداشتم

ولی افسوس که بعضی

از مادر ها فقط خوششون

میاد متلک بگن و مسخرت

کنن...بگذریم که از دردم هام

بخوام بگم چند کتاب میشه

واسم دعا کنین مشکلاتم

رو حل کنم و بتونم خنده رو

همیشه رو لبام داشته باشم

ممنون که مثل همیشه وقت

گذاشتین و حرف هام رو

تحمل کردید...دوستتون دارم

در پناه حق باشید...یا علی..

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

منم دوست دارم مثله تو بی خیال بشم اما....

حکایت یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ق.ظ

سلام رز سفید
بعد از مدت هاست که اومدم شرمنده ام
مشکاتم زیاد شده نمی تونم سر بزنم
وبلاگم خیلی وقته آپ نکردم !!
اگه تونستم بازم سر می زنم
خیلی دلم برای تو برای اینجا تنگ شده
*****
امیدوارم همیشه رو لبت خنده باشه و هیچ مشکلی سر راهت سبز نشه
موفق باشی
تا بعد
****************
آری من همان عاشقم یک عاشق دلسوخته یک عاشق تنها ...
یک کلام عاشقم ولی یک عمر اسیر ...
آری من همان مجنون قصه هایم و یک عمر به دنبال لیلی چشم به راهم ...
لحظه های سخت را پشت سر می گذارم و به عشق لیلام از هفت آسمان خواهم گذشت

بهزاد یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:52 ق.ظ http://bc30.blogsky.com

تو که دستت به نوشتن اشناست
دلت از جنس دل خسته ماست
دل دریا رو نوشتی همه دنیا رو نوشتی دل ما رو بنویس
بنویس از ما که در حال فراریم
توی این پاییز بد فکر بهاریم
بنویس از ما که عشقو نشناختیم
حرف خالی زدیم و قافیه ساختیم
دست من خسته شد از بس که نوشتم
پای من ابله زد بس که دویدم
دل دریا رو نوشتی همه دنیا رو نوشتی دل ما رو بنویس.
تقدیم به بهترین ابجی دنیا......
داداش کوچیکت بهزاد.

حسین یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ http://hossainhr@blogsky.com

سلام
خوشحالم که بازم تونستم به وبت سر بزنم
و اما

تا اون جایی که من می دونم گفتن که
گریه بر هر درد بی درمان دواست
ولی زیاد گریه کردن هم مشکلی را حل نمی کنی
تنها خوبی گریه اینه که کمی آدم را سبک می کنه
من خودم هم بعضی مواقع برای سبک شدن گریه می کنم
ولی در کل دوست ندارم ببینم کسی گریه می کنه یا ناراحته
چون سریع خودم هم حالم گرفته می شه و اشک توی چشمام جمع می شه حالا بیا و درستش کن


امید وارم بارون گریه میون غنچه های لبخندت گم بشه
واست آرزوی موفقیت و پیروزی دارم و از خدا می خوام که هر چه سریعتر به همه آرزوهات برسی

همیشه بعد از نماز واست دعا می کنم
شما هم اگه رفتی زیارت لطفا من رو از یاد نبرید

دست حق نگهدارت
یا علی

روح مهربان دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:16 ب.ظ http://hossainhr@blogsky.com

جمعه ها با عشق خلوت می کنم
از تو از آینده صحبت می کنم
زیر سقف یک خیال نقره ای
چشم هایت را زیارت می کنم
بر ضریح ابروانت بوسه ای
می گذارم عرض حاجت می کنم
با نگاهم آیه های عشق را
خیس و بارانی تلاوت می کنم
می نشینم روی بال اشتیاق
حس خوبم را سخاوت می کنم
با زبان بی زبانی جان من
با تو بودن را ضمانت می کنم
می نویسم روی متن انتظار
من به تاخیر تو عادت می کنم
چند فصلی گر چه تنها مانده ام
باز هم اما سماجت می کنم
می شوم تنها صبور جمعه ها
بیش از این ها استقامت می کنم

به امید شمشیر زدن در سپاه امام زمان

بهمن دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ب.ظ http://mylove7.blogsky.com/

سلام نازنین
یعنی این قدر زود از یاد شما رفتم
فرصت شد یادی هم از مات بکنید
موفق باشید

اشکمهرکوچولو سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:36 ق.ظ http://www.ashkmehr.blogsky.com

سلام٬ چطوری ی ی ی ی گوزو و و و .... نبینم غمتوو و و و ... بیا از این طرفا ... سرما خوردم !!! می خوام برم ... زیاد هم حرف نزن آخه خیلی زیاد خرف زدی !!! خرافظ

مازیار سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام ...
بی خیال فرش که دنیا موکته .
خسته نباشی .
کلبه آبی هستم روزگاری همدیگه رو لینک داشتیم (قبل از دگرگونی بلاگ اسکای) من شما رو دوباره پیدا کردم و لینک کردم .
موفق باشی .
خوشحالم که دوستای قدیمی مینویسن
آزیتا که ترک اینترنت کرد
مهدی هم که رفت سراغ درسش
مهدی دفتر عشق هم که آش خور شد
خوشحال میشم به من سربزنی و لینکم رو دوباره اضافه کنی

حسین چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:08 ب.ظ http://hossainhr@blogsky.com

سلام
بابا تو رو خدا یه سری به وبت بزن و یک بار دیگه قلبمو آروم کن.

اصلا یعنی چی؟ هزار بار اومدم بهت سر زدم ولی یه چایی خشک و خالی هم ندادی گلومو تازه کنم. بابا کمت که نمی یاد فقط نیم کیلو گز بخر و بگیر جلوی مهمونای ویت!
اینه رسم مهمون نوازی
در پناه حق
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد