گریه کن گریه قشنگه
گریه سهم دل تنگه...
آخه تا کی باید اشک ریخت...
تا کی غم و تا کی غصه...
آره گریه قشنگه ولی چرا
باید سهم دل تنگ گریه باشه؟
تا کی باید انتظار کشید...؟
چرا چیزی عوض نمیشه...؟
برای یه خسته دل چرا یه
سر پناه و مرهمی نیست...؟
گاهی فکر می کنم که باید
تا آخر عمر سردرگم باشم...
چرا این باید سهم دل تنگم باشه؟
تو این زمونه
عشق نمیمونه
عاشقی و عشق چیه
وفا کدومه
رفته محبت
غم شده عادت
کجا رفیق
کجا یه دوست
کجا یه همدم
گلی تو دنیا
پیدا نمیشه
گل رفته
خار اومده
بهار چی میشه
در آغوش باد
من رفتم از یاد
سکوت این قلب شکستم
شده فریاد
راستش گریم نمی یاد.از گریه هم خوشم نمی یاد.از تو هم می خوام گریه نکنی
سلام.ممنونم که سر زدی...بیشتر بهت سر میزنم...قربانت
سلام به آبجی خودم.......
من از خـدا یـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن یـه بـاغ داد من از خدا یه درخت خواستم،اون به من یه جنگل داد من از خـدا یـه دوسـت خواسـتم،اون به من تو رو داد.
موفق و پیروز باشی........
سلام٬ چطوری ی ی ی کوکی (کوکب) ٬خوب میری این ور اون ور زود به زود ... البته می دونی تقصیر هم نداری ها جامعه بد شده٬ سلام برسون ... بیاین خونمون آقا غظنفر هم حوشخال می شن ٬ در پناه آسمان ... bye bye honey
سلام.....ممنونم از اینکه یادی از من کردی دوست خوب...
منم خوبم...آره بهار هست ...ما هم خوبیم... اما گرافتاریا زیاد شده و مشغله زیاد باعث شده سر در گم بشم کارای شخصی مسایل کاری درسی همه چی قاطی پاطی شدن....
امدیورام شما هم خوب خوش باشی...
یاعلی ...
تاتا
سلام
وبلاگ قشنگی داری خیلی خوشم اومد اینو جدی گفتم
اگه وقت کردی یه سری هم به ما بزن
خوشحال میشم البته بدون نظر نری موفق باشی.
یا حق...
salam web lagat ali bod age tonasti 1sar ham be man bezan mer30
سلام ..
رز سفید جون .. خیلی بی وفا شدی ..
موفق باشی عزیزم ..
در پناه حق
به چشمان آینه خیره می شوم
آشِناست
می شناسمش
شاید از کوچه ای .... مغازه ای..... یا جایی مافوق تصور
چشم هایش آرام است .... آرامشی نه از جنس غروب
که از جنس طلوع
چشم هایش می کاود...... چشم هایم را مرا ذهنم را
گویی او هم مرا می شناسد
شاید از کوچه ای .... مغازه ای..... یا جایی مافوق تصور
چشم هایش می کاود و می خواند
گویی به عمق ذهنیاتم سفر کرده است
خیره می شود لبخند می زند
لبخندش به موج دریا می ماند
آرامش هدیه می کند حتی بعد از طوفان
چشم هایش می درخشد
لب هایش حرکت می کند
لب به سخن می گشاید:
"می شناسمت نازنین
نه از کوچه ای .... مغازه ای.....که از جایی مافوق تصور"
من نیز او را شناخته ام
لحنش را لبخندش را چشم هایش را
راست می گوید می شناسمش از جایی مافوق تصور
او روح من است
چشم از آینه بر می گیرم.....
او را درخود می یابم
" نازنینا!
خویشتن را دریاب....."
سلام رز سفید عزیز:
فراموش نکن که همه چیز به خودت بستگی داره٬ توی که تعیین می کنی که شاد باشی یا غمگین٬ خندون باشی یا گریون٬ اگه دلت تنگه و گریه سهمش٬ پیشنهاد می کنم تصمیم بگیر بخندی٬ سهم دلت رو با کسی عوض کن که شهامت پشت کردن به گریه ها رو نداره و نمی تونه بخنده
ممنون که بهم سر میزنی...
همیشه خندون ببینمت...
مرد پرهیزکار
http://iparsaman.blogsky.com
iparsaman@gmail.com
سلام
امیدوارم که سالم وسلامت باشی
ممنونم که به وبلاگ من سر زدی بازم به من سر بزن خوشحال میشم
سال خوبی رو پیش رو داشته باشی
خدا حافظ...
سلام
به هیچ وجه از وبلاگت خوشم نیومد. آخی یعنی چه همش ناامیدی و یاس. از گوشه گوشه وبلاگت داره اشک خون می باره... ازت خواهش می کنم... خواهش می کنم به خودت بیا. به خدا دنیا اینقدر هم بد نیست. وقتی می گن آدم خودش دنیا شو می سازه پس چرا سیاه و سرد بسازه.
تو را به آنچه می پرستی قسم می دم. به دنیای اطرافت بخند. خوش باش و از سختی ها نترس. با خودت بگو: هرچه پیش آید خوش آید. خدایا راضی ام به رضای تو.
یا شاه رضا تو رو به مقامی که نزذ خدا داری قسمت میدم پیش خدا شفاعتم کن و کمکم کن تا از این مرداب یاس بیرون بیام.
همانا با یاد خدا قلبها آرام می گیرد.
salam khanoomi vaghty commenteto khoondam delam badjoori gereft akhe chera?chi shode?rose sefid ma ke hamishe moghavem bood mage na?hamishe be yade khoda boode mage na?in baram khodesho seda bezan motmein bash komaket mikone motmein bash asheghe vagheii hichvaght nemigzare az eshgh...........pas khoda hamsihe hamrahe asheghast ...sedash kon...faghat...bebin behesh etemad kon tamoome