اون روز برفی وقتی گفتی دوستت دارم ، باورم شد که بذر عشق تو قلبم کاشته شد، اون روز بهاری وقتی بوسه زدی به دستم، باورم شد که دستامم واست عزیزه، اون روز گرم تابستون، وقتی گفتی اگه من نباشم میمیری، باورم شد که دارم یه عشق واقعی رو تجربه می کنم، اون روز بارونی وقتی گفتی عاشق کسی دیگه شدی، باورم شد که عشق چیزی جز هوس و دروغ نیست...
اما ای کاش قبل از عاشق شدن می فهمیدیم عشق یعنی چی، به چی می گن عشق، و به کی می گن عاشق، می خوام عاشق باشم، عاشق تو که از همه خوب ترینی، و پاک ترین، عاشق تو که عشق رو به من یاد دادی، و گذاشتی باور کنم همه مثل هم نیستن...
شعرهای تو و احساس تو مثل نغمه های بهاری زیباست
این شعرو که خیلی دوست دارم برات می نویسم امیدوارم خوشت بیاد
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادریست.روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه یی ست و قلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر اخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که اهنگ هر حرف زندگی ست
تا من به خاطر اخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود بوسه باشد.
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
و من ان روز را انتظار می کشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.
سلام
خوبی
وبلاگه بسیار زیبا و پر باری دارین بهتون تبریک میگم
خوشحال میشم به من سر بزنی
موفق باشی
بای